![]() |
نام و نام خانوادگی: شهید ستار قنبري آزرم نام پدر : غلام حسین تاریخ تولد : ۱۲/۸/۱۳۳۴ تاریخ شهادت :۴/۱۲/۱۳۶۴ محل شهادت : فاو مزار شهید : گلزار شهدای همدان تحصیلات و شغل : ششم ابتدایی- کار در مغازه در بازار |
خاطرات:
حقير ، ستار قنبري فرزند غلامحسين متولد مريانج در سال ۱۳۳۴ در خانه اي فقير و مستضعف. پاييز سال ۱۳۴۱ از مريانج به همدان کوچ کرديم. به دلیل فقر پدرم زندگي را به سختي مي گذرانديم. سال ۱۳۴۲ شمسي به مدرسه رفتم. با مشکلات زياد گواهي نامه ی ششم ابتدايي را گرفتم. بعد به بازار رفتم. سال ۱۳۵۵ از سربازي برگشتم. سال ۱۳۵۶ انقلاب شروع شد. حقير در انقلاب تقريباً فعاليت داشتم و به پخش نوار و اعلاميه در همدان مي پرداختم.۶ ماهي به پيروزي انقلاب مانده بود که به تهران رفتم و تا دو ماه بعد از پيروزي در تهران بودم. با ورود امام خميني ( ره ) رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران هر روز براي ديدار با امام امت به مدرسه علوي مي رفتم .
بايد بگويم که امام يک فرد الهي است. اين که در تصوير تلويزيون ديده مي شود ، نيست. عاشقان امام با ديدن ایشان از حال طبيعت بيرون مي روند ، چون نائب آقا امام زمان (عج ) را مي بينند. بعداً به همدان برگشتم و دربازار زرگرها شروع به کار کردم. امّا دست از فعاليت برنداشتم. حدود ۲ ماه به کمیته رفتم که وضع خرابي داشت. بيرون آمدم. عضو ذخيره سپاه شدم و از ۱۱/۷/۱۳۵۸ به اتفاق برادران ديگر سپاهي هر شب به گشت و کنترل شهر و جاده هاي ورود و خروج همدان مي پرداختم به تا اين که امام عزيز به قم عزيمت نمودند. بيشتر اوقات به قم مي رفتم. در مدرسه ی فيضيه در ملاقات عمومي ديدار با امام داشتيم. جنگ داخلي شدت گرفت. مدت ۱۴ روز به اتفاق برادران پاسدار به کردستان سفر کرديم. در دهگلان بوديم در جاده سنندج و در گردنه صلوات آباد. برادر حسين شاه حسيني همافر نیروی هوایی شهید شد و در بين قروه و دهگلان حيدرپور محمود شهيد شد. البته در درگيري با دمکرات و کوموله ي خود فروخته. گردنه آزاد شد. ارتش حرکت کرد و شهر سنندج که در کنترل عوامل اجنبی بود ، آزاد شد. داستاني خيلي شيرين است هرگز نمي توانم آن را بيان کنم. بعد از مدتي جنگ شروع شد. به سر پل ذهاب رفتم. با برادراني که يا شهيد شدند و يا اسير شدند و عده اي قليل از آنها باقي ماند. در روزها و ماه هاي اول جنگ تدارکات بسيار مشکل بود. نيرو هم اينقدر نبود. مثلا ما ۹ نفر بوديم که يک ؟؟؟ را نگه داشته بودیم .شدت آتش دشمن برسر نیروهایمان زياد بود.
یک روز به سنگری که دو نفر بودن يک گلوله ی یا خمپاره اصابت کرد. یکي از برادران به نام شهيد خاکي به شهادت رسيد و ديگري سالم و بدون اين که يک قطره خونش بريزد ، بیرون آمد.
وصیت نامه شهید:
بسم الله القاسم الجبارين
به نام خداوند در هم كوبنده ی ستمگران .
هنگامى وصيت نامه ام را مى نويسم كه بارى سنگين از گناه بر دوش حمل مى كنم و جوابى براى جبران آن ندارم. بار پروردگارا! براى بخشش گناهانم جز تو كسى را ندارم و چون خودم گناهكارم ، پس تو را به فاطمه زهرا (س ) سوگند مى دهم و آن بانوى بزرگوار را به درگاهت واسطه قرار مى دهم كه از گناهانم بگذرى . بار خداوندا! به همه ما توفيق بندگيت را و خدمت بيشتر در راه انقلاب اسلامى و يارى امام عزيزمان عطا فرما . بار خداوندا به من چندين جان بده تا در راه تو فدا كنم و شهادت را يك باره به من نده . مى خواهم چند بار مجروح شوم تا هم درد اين مجروحان باشم .پیامم به آنهایى كه توانايى جنگ دارند، این است که دفاع از اسلام و يارى امام خمينى از هر چيز واجب تر است . مبادا پدر ومادر و زن و فرزند يا اقوام و دوستان شما مانع از رفتن شما به جبهه ی نبرد حق عليه باطل شوند كه خداوند هرگز اين گناه بزرگ را نخواهد بخشيد و شما اى پير مردان و پير زنان و كسانى كه توانايى جنگ در جبهه را نداريد ، بدانيد كه بار شما از آنها كه در جبهه ها هستند ، سنگين تر است .شما بايد پشت جبهه ها را محكم نگه داريد. گوش به فرمان امام باشید و صفوف نماز جمعه و دعاى كميل ها را با شكوه تر برپا كنيد كه اين كار خود مشت محكمى بر دهان منافقين و ياوه گويان شرق وغرب و سكوت كنندگان در برابر استكبار جهانى و صدام مى باشد .
ربنا افرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين. پروردگارا قلب ما را از بردبارى سر شار فرما و مارا مسلمان بميران . ستار قنبرى آزرم – ۲۶/۹/۶۴
چند تذكر ضرورى
۱- وصى حقير ستار قنبرى جناب حاج آقا رضا فاضليان امام جمعه محترم ملاير مى باشد .
۲- ناظر برادر آقا سيد رضا حسينى زرگر مى باشند .
۳- به همسرم مبلغ ۷۰ هزار تومان بابت مهريه و پول طلا هايش از پول خانه پدرم كه به ارث برده ام ، بپردازيد .
۴- حدود يك ماه برايم روزه بخريد .
۵-در مغازه اى كه در بازار ؟؟؟ است ، كار مى كردم از صاحبان آن كه چند نفرند يكى يكى به جاى من حلالیت بخواهيد. چون ممكن است يك وقت پول جيبم با پول دكان مخلوط شده و يا كم و زيادشده باشد. البته با قيم صاحب دكان تسويه كرده ام. همديگر را حلال كنند
۶- يك تومان بابت باد كردن دوچرخه ام به چرخ سازى جنب بانك مهديه همدان بدهكارم كه يادم رفته بپردازم . به اميد پيروزى حق بر باطل .
و من الله التوفيق ستار قنبرى ۲۶/۱۰/۶۴

مناجات نامه شهید:
بار پروردگارا ! برای بخشش گناهانم جز تو کسی را ندارم ، خودم گنهکارم،پس تو رابه فاطمه زهرا (س) قسم می دهم و آن بانوی بزرگوار را در درگاهت واسطه قرار میدهم که از گناهان من بگذری. بار پروردگارا ! به همه ی ما توفیق بندگیت را و خدمت بيشتر به انقلاب اسلامی و یاری امام عزیزمان عطا فرما . بار خداوندا ! به من چندین جان بده تا در راه تو فدا کنم و شهادت را یک باره به من نده. میخواهم چند بار مجروح شوم تا هم درد این مجروحان باشم . پروردگارا قلب ما را از بردباری سرشار فرماو ما را مسلمان بمیران
دست نوشته شهید:
پیامم به آن هایی که توانایی جنگ دارند ، این است که دفاع از اسلام و یاری امام خمینی از هر چیز واجب تر است. مبادا پدر و مادر ، زن و فرزند، یا اقوام و دوستان مانع از رفتن شما به جبهه ی نبرد حق علیه باطل شوند ، که خداوند هرگز این گناه بزرگ را نخواهد بخشید.
شما ای پیرمردان و پیر زنان و کسانی که توانایی جنگ در جبهه را ندارید ، بدانید که بارشما ار آن هایی که در جبه هستند ، سنگین تر است. شما باید پشت جبه ها را محکم نگه دارید. گوش به فرمان امام باشید و صفوف نماز جمعه و دعاهای کمیل را با شکوه تر بر پا کنید که این کار خود مشت محکمی به دهان منافقین و یاوه گویان شرق و غرب و سکوت کنندگان در برابر استکبار جهانی و صدام می باشد.