بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم آقای حاج محمد رحیم مسکین، از بندگان خالص الهی بود که سفارشی که پیغمبر (ص) برای دوران پس از خود به امت اسلام فرمودند که من دو یادگار به جا میگذارم یکی کتاب خدا و دیگری عترت خودم، اهل بیت من، جناب آقای مسکین از همان ابتدای زندگی، این دو سفارش پیغمبر را سرلوحه کار و زندگیاش قرار داده بود. همین مکتب امام زمان (عج) که در همدان راهاندازی کرد، با شنیدن نام مکتب امام زمان، سربازی و جانبازی در راه حضرت تداعی معانی میشود. جلسات متعددی که از نام پیغمبر شروع کردند و به نام چهارده معصوم، جلسات صبح جمعه را ایشان پایهگذاری کردند. من خودم جلسه صادقیه ایشان را اداره میکردم، در محلهای مختلف. در زمان سالهای قبل از انقلاب، ما توی یک شعبه جلسه ایشان دهها شهید را همین جلسه در انقلاب و جنگ تقدیم انقلاب اسلامیکردند. خاطرههای خوبی هم از این شهدا داریم. از جلسات متعدد ایشان که آن زمان ۱۴ جلسه به نام ۱۴ معصوم بود، شاگردان ایشان ادامه دادند، الان به ۴۰ جلسه رسیده.
نسبت به آن ثقل دیگر یادگار پیغمبر که اهل بیت پیغمبر و عترت رسول الله (ص) است، ایشان یک خادم واقعی بود. علاوه بر اینکه در هیئات حضور پیدا میکرد، هیات زینبیه، هیات عباسیه، در این هیاتها اجرای مداحی و عزاداری و سینهزنی داشت. خودش یک مداح چیره دست بود. یک شاعر زبردستی بود. دَمِ نوحههای هیاتهای همدان را ایشان میسرود، برای روزهای عزیز مثل تاسوعا، عاشورا، مثل اربعین، مناسبتهای مذهبی و به تمام معنا دلسوخته اهل بیت بود. تا این روزهای آخر عمر مبارکش در خدمت قرآن و اهل بیت بود. خانه خودش را وقف کرد برای امام زمان(عج)، عمر خودش را وقف کرد برای امام حسین(ع)، حنجره خودش را وقف کرد برای فاطمه زهرا علیها سلام، همه زندگیش سراسر وقف بود برای خدمت به دین و احکام دین و پرورش نسل جوان که چقدر تعداد بسیاری ایشان، قرآن خوان، قرآن آموز از جوانها تربیت کرد. شاگردان ایشان الان در مقاطع بالا از مقامات کشوری و لشگری و پستهای حساس، از همه اینها مهمتر، تعداد فراوانی از آنها به شهادت رسیدند، در سایه این مکتب و تحت این تعالیم توفیق پیدا کرد که تعداد زیادی از این شهدا را تربیت کند. بارزترین ویژگی حضرت آقای مسکین اخلاص ایشان بود. کار را برای رضای خدا انجام میداد، صددرصد. فکر این نبود که تعریفش کنند، تمجیدش کنند. حتی از تعریف و تمجید هم، میدیدم که باطناً ناراحت است. اخلاص مهمترین ویژگی این مرد خدا بود. زندگی ایشان برای همه ما الگوست. برای ما سرمشق است که انشاءالله بتوانیم یک عنصر خدمتگزار باشیم برای جامعه، نسل جوان. آن جذبی که نسبت به نسل جوان داشت، هر کسی را شیفته و فریفته خودش میکرد. سالهای سال جمعهها به تفریح نرفت، به خاطر اینکه جلسهای که جمعهها دارد تعطیل نشود و تا آخر عمرش هم همین گونه وفادار بود. علاقهمند بود. عاشق بود. روزهای آخر عمرش شاید یک هفته بیشتر نمانده بود به عمر ایشان، ما رفتیم منزل ایشان، با وجود اینکه در بستر بیماری بود، تمام وجودش صبر بود، تمام وجودش شُکر بود. تا لحظه آخر هم با همین ارتباط قلبی و معنوی به خدا و اهل بیت زندگی کرد و صبر و شُکری که داشت حتی در روزهای آخر عمرش، ستودنی و مثال زدنی است.
ثبت دیدگاه